طوبی اردلان | شهرآرانیوز؛ مشهد، حرم و مقاومت، سه کلمه اند که تاریخ نگاران سال هاست کتابها بر شرح آن نوشته اند؛ زیرا ارض اقدس در زمانههای سخت بسیارش، پناهی جز حرم نداشته است. مردم روزگاران مختلف این شهر همیشه آستان و جان پناهشان حرم بوده است و گاهی هم در دفاع همین پناه، جان داده اند.
مشهد سال ۱۲۹۱ خورشیدی هم یکی از همین زمانه هاست؛ روز مشهور به «واقعه توپ بندی حرم» که نماد و سندی است از مقاومت و پایداری ساکن و مجاور این مرز و بوم. فرارسیدن روز «مقاومت و پایداری» در تقویم شمسی، بهانهای شد تا نقبی بزنیم بهباشکوترین دفاع از حرم و مقاومت مردمی را روایت کنیم که تا آخرین نفر ایستادگی کرده اند.
مشهد سال ۱۳۳۰ هجری قمری پیش و پس از به توپ بستن حرم، گرفتار حوادث بسیاری است که بی ارتباط با مشروطه نیست. روزنامه «حبل المتین» در ۱۹ ربیع الثانی ۱۳۳۰ هجری قمری نوشته: «مخبر رویتر به تاریخ یکم آوریل ۱۹۱۲ برابر ۱۱ ربیع الثانی ۱۳۳۰ هجری قمری از طهران خبر میدهد که قشون روس بمباران نموده اند، مسجدی را که پیروان محمدعلی شاه در او پناهنده بودند.»
نویسنده در ادامه میگوید: «تلگراف مخصوصی که در واقعه جان گداز خراسان رسیده، از این قرار است: ۹ ربیع الثانی روسیان از کوه معجون شلیک به صحن جدید و مسجد گوهرشاد کردند. صحن و مسجد را خراب، گنبد را هم صدمه زدند.
دهم ربیع الثانی قزاقان روسی سواره وارد صحن شده، توپها را به مسجد (مسجد گوهرشاد) و صحن برده، آنچه معلوم شده سیصد و یا بیشتر، خدام و متولی باشی گرفتار دست روسیان شده، فهرست خزینه و تبرکات حضرتی را قنسول روس میگیرد. خیلی از اشیای قیمتی حضرتی غارت کرده اند. در پی سکوت طهران (تهران) روسیان در اقدامات بی مانع هستند.... بلوا در شهر مشهد شده.» پشت این خبر کوتاه، اما روزها پایداری و مقاومت نشسته که توصیف آن در قلم هیچ خبر نگاری نیامده است.
تصویر یکی از گلولههای توپ باقیمانده از این واقعه
که اکنون در حرم مطهر رضوی نگهداری میشود
طبق آنچه تاریخ نگار «شمس الشموس» روایت کرده است، صبح روز واقعه، یکی از اتباع روس که از قضا مسلمان بوده است، به ملاهاشم ثقه الاسلامی، از روحانیون بنام خراسان در آن روزگار، چنین اطلاع میدهد: «ازسوی کنسولگری به تمام اتباع روسی خبر داده شده که عصر امروز (۹ ربیعالثانی١٣٣٠) از منازل خود خارج نشوند که آستانه مبارکه به توپ بسته خواهد شد.»
مرحوم ملاهاشم سراسیمه خود را به منزل آقا میرزا ابراهیم رضوی مجتهد میرساند و آنچه را شنیده است، در میان اشک چشم و آه سینه بازگو میکند، اما ا ز آنجا که این کار بسیار دور از ذهن بوده است، ایشان میگوید: «روسها جرئت چنین کاری را ندارند.» همین است که در ابتدای امر، کسی از آنچه قرار است در آستان ملائک پاسبان حضرت رضا (ع) رقم بخورد، آگاه نمیشود. اما غریو اتفاق چند ساعت بعد به گوش میرسد. این حمله که پیرو اولتیماتوم روس برای برکناری شوستر و مقاومتهای پراکنده مردم در شهرهای مختلف مقابل روسها بود، روزی به نام «عاشورای ثانی» را در شهر رقم میزند.
تصویر ضریح مطهر حضرت رضا(ع) در سال ۱۲۹۱
که همه طلاها و اشیای قیمتی آن به غارت رفت
دو ساعت به غروب مانده، قزاقها و سالدات (سرباز)های روس با توپهای شرپنل و مسلسل به طرف آستانه مقدسه حرکت میکنند. چند دقیقه بعد، صدای غرش توپ و شلیک نظامیان روس، گوش مشهد را کر میکند. طبق روایت ها، زنان آبستن زیادی در این هنگام، فرزند سقط میکنند و پیران زیادی از هول، جان میدهند. در ادامه قیامت میشود.
گنبد مطهر بر اثر اصابت گلولههای توپ میشکند، آن چنان که در هجده بار، گلولههای توپ مانند کله قند از سقف به داخل رواقها میافتد. روسها پس از دو ساعت شلیک مداوم توپ، به داخل صحن مقدس رضوی هجوم میبرند. زوار و مردم به داخل حرم پناه میبرند و همه درها را میبندند، اما عدهای از نظامیان روس به پشت بام حرم میروند و برخی هم از پنجرهها مردم پناه گرفته را هدف قرار میدهند.
در شلیکهای ابتدایی، هر دقیقه چند نفر مثل برگ از درخت زندگی میافتند و کسی نمیداند باید چه کرد. در میان دقیقههایی که رنگ خون گرفته است، مردم زائر جوانی را میبینند که خودش را به ضریح چسبانده است و گریه میکند، اما ناگهان گلولهها از پشت به سمت او شلیک میشود و پیکرش را به ضریح میدوزد.
پس از آن هم گلولهای از سمت پنجره شلیک میشود و سر کودکی را که بر زانوی پدرش خوابیده است، متلاشی میکند.
در شرح خاطرات آیت ا... میرزا حسین فقیه سبزواری که از زبان پسرش نقل شده نیز چنین روایت شده است: «پدرم در خاطراتش نقل میکرد هنوز از صحن خارج نشده بودم که صدای توپها بلند شد و نخستین توپ، از باغ خونی، محلی که روسها در آن مستقر بودند، به ایوان عباسی اصابت کرد و گلولههای آن در صحن پخش شد و او نیز نتوانست به مدرسه برود؛ به همین دلیل به داخل حرم برگشت. ناگهان شلیکهای توپ، متعدد و ادامه دار شد، به گونهای که از دروازه پایین خیابان و سرای حاجی ملک و اول کوچه حاج شیخ محمد تقی و باغ خونی نیز توپ شلیک میشده و تا پس از اذان مغرب نیز مسلسل توپ ادامه داشته است.
تا اذان مغرب در میان صحن حرم امام رضا (ع) بودم و مستأصل و نگران از اینکه راهی برای خلاص شدن از این ماجرا ندارم، دلم شکست و به امام هشتم متوسل شدم تا بالاخره راه نجاتی پیدا شد و توانستم به هر شکل ممکن، خود را به قبرستان قتلگاه (صحن طبرسی) برسانم و به درب خانههای بسته پناه بردم، ولی هیچ پاسخی از اهالی منزل شنیده نمیشد؛ گویا هیچ کدام در منزل نبودند، تا اینکه بالاخره درب منزل محمد حسین داورزنی که در کنار قتلگاه بود، باز شد و او مرا به داخل خانه دعوت کرد، ولی هنگام ورود، ضعفی عجیب مرا فراگرفت. چند ساعتی بیهوش شدم.
صبح روز بعد که حالم کمی بهتر شد و به سمت حرم رفتم، متوجه شدم لشکر روسها تمام صحن و حرم را محاصره کرده اند. تا صحن بالای خیابان، ٧٢ نفر جلو مدرسه میرزا جعفر کشته شده بودند و در صحن کهنه نیز، قشون روس ایستاده و مانع ورود مردم به داخل صحن میشدند. چهار روز به همین شکل گذشت و بعد از آن حرم و صحن امام رضا (ع) را به خود ایرانیها واگذار کردند.»
این تصویر که از ضلع جنوب شرقی گرفته شده، گنبد و جای توپهای آن را
درست در روز پس از واقعه ثبت کرده است/ ۱۲۹۱ خورشیدی
مردم با دیدن این صحنهها تاب نمیآورند و با دست خالی از درِ دفاع بر میآیند و چند تن از سربازان روسی را میکشند. با کشته شدن سربازان، جرئت مردم دوچندان میشود، پایداری میکنند، آن چنان که درگیری تا پایان شب ادامه مییابد و باران بی امان بهاری، خون را از پیکرهای نیمه جان میشوید و در خیابان جاری میکند. راویان میگویند آن شب صدای «الامان، الامان» گفتن مردم خاموش نشد، ولی از آنجا که خون به ناحق ریخته میجوشد و هرگز از پیراهن زمین پاک نمیشود، این ناامنیها در نهایت موجب شورش داخلی میشود. روسها که هر ساعت بر تعداد کشتگان و زخمیانشان افزوده میشده است و ادامه تلفات را به نفع خود نمیبینند، برای پایان دادن به این درگیری، رکن الدوله، استاندار خراسان، را ناچار به پذیرش استعفا میکنند و با مدافعان حرم از در مذاکره در میآیند.
در این تهاجم، روسها حدود هزارو ۵۰۰ زن و مرد را در حرم پس از تفتیش، دستگیر میکنند. شیخ حسین اولیا بافقی که در آن ایام، طلبه یکی از مدارس علمه مشهد بوده، تعداد کشته شدگان را صد نفر تخمین زده و نوشته است: «اما آنچه به چشم خود دیدم، چهل نفر زیادتر نبود، به جهت اینکه به نحوی خود را به صحن رسانیدم و شمردم، ولی بعضها نقل کردند که چهارصد نفر کشته شده اند.»
همچنین مدرس رضوی، کشته شدگان توپ بندی را ۴١۵ نفر میداند و در سندی هم که به تاریخ ١٣٣٧هجری قمری مُهر خورده است، تعداد کشته شدگان داخل حرم ۴٠ نفر ثبت شده است، ولی تعداد کسانی که در خارج به قتل رسیده یا ضعفا، زنهای بچه سقط کرده و بچههایی که از ترس تلف شده اند، از هزار نفر متجاوز است.
روزنامهها البته شمار کشتگان روس را هم در این واقعه ۳۹ تن ثبت کرده و گفته اند: «تعداد زخمیان از حد شمار خارج است.» روز یکشنبه، روز ۱۳ ربیع الثانی ۱۳۳۰ عکاس روس، عکس همه کشتگان را برمی دارد و عصر همین روز، اسرا را آزاد میکنند.
***
در این پرده نقاشی، مرحوم میرزا طاهر بخشی از صحن عتیق را در هنگامه توپبندی به تصویر کشیده است. نقارهخانه قدیم، ایوانها و همینطور سقاخانه و حوضهای اطراف آن در نقاشی نمایان هستند.
همچنین قشون روس با اسبها و سلاحهای نظامی و زنان و مردان به شهادت رسیده نیز در تصویر دیده میشوند. مرحوم میرزا طاهر رضوی همچنین اشعاری دورتا دور تصویر نوشته که همگی آنها مشخص نیست، اما در سمت راست تصویر این شعر خوانده میشود: «یا صاحبالزمان نظری سوی طوس کن/ ما را خلاص از ستم و ظلم روس کن/ای شهریار حرمت جدت به باد رفت/جور و جفای زاده مامون ز یاد رفت.»